۱۳۸۸ شهریور ۱۵, یکشنبه

آيا بايد خشم را فرو برد؟

اين پست را مينويسم تا كمي درد دل كرده باشم و تخليه رواني شوم:
يكي از مزاياي گياهخواري جلوگيري از خشونت است. خوردن گوشت انسان را وحشی و جانور خوی میکند. در همین مورد افلاطون در کتاب جمهوری خودش نشان میدهد که خوراک حیوانی سبب پیدایش جنگ و خونریزی مابین مردم است و آنرا تنها برای سربازان تجویز میکند تا درنده و جنگجو بشوند.همچنین ژان ژاک روسو گفته:" کسانی که زیاد گوشت میخورند بیش از سایر مردم درنده و تندخو میباشند این امتحان در همه جا و هر زمانی شده است." ولي موضوع اصلي در اينجا اين نيست.
مسئله اين است كه من هم دقيقا همينطور شده ام و در اكثر موارد عصبانيت خود را كنترل ميكنم.
شايد هم در همه موارد!
ولي اين خوب نيست. چرا؟
چون در خيلي از موارد خشونت الزامي است و از رفتار با عطوفت نتيجه اي حاصل نميشود. حق را نميشود با عطوفت از ظالم ستاند. بلكه بايد با زور حق را گرفت.
وقتي به كسي ميخنديد دوست دارد سوار شما شود. دست پيش را ميگيرد كه پس نيفتد.
بگذاريد كه يك مثال براي شما بزنم كه منظورم را بهتر متوجه شويد.
در واقع ماجرايي كه مينويسم من را به اين نتيجه رساند كه لزوماً نبايد هميشه عصبانيت خود را كنترل كنم.
همين امروز من به سايت اينترنت دانشكده رفته بودم، ساعت 10:30 بود كه مسئول سايت تازه در سايت را باز كرد. در حالي كه بايد اينكار را هر روز ساعت 9 انجام دهد.من وارد شدم و از آنجا كه هيچكدام از دانشجوها در آنجا نبودند، از مسئول سايت پرسيدم كه ميتوانم از سايت استفاده كنم؟ و او گفت:"بله، چون سرور قطع بود تا حالا باز نكردم ولي الان وصل شده."
من هم پشت يكي از سيستمها نشستم و بعد از من هم چند تا از بچه ها آمدند تا از اينترنت استفاده كنند. سرعت دانلود خيلي كم بود(در حدود 10KB/s) من نگاه كردم و ديدم كه كلا 10 كامپيوتر هم مورد استفاده نيست. يعني جمعا زير 100 كيلو بايت بر ثانيه براي كل سايت. در حالي كه قبل از اينكه مسئول سايت عوض شود من در بعضي مواقع با سرعتي بيش از 250 كيلو بايت بر ثانيه دانلود ميكرم، آنهم موقعي كه سايت شلوغ بود!
از دانشجويي كه پشت كامپيوتر كناري نشسته بود سرعت دانلودش را پرسيدم كه او هم خيلي ناراضي بود.
نكته جالب توجه اينكه در اين سايت سرعت دانلود شما به تعداد كامپيوترهايي كه در حال استفاده از اينترنت هستند هيچ ارتباطي ندارد. و من حدس ميزنم كه به عمد اين حكايت را پياده كرده اند!
مسئول سايت نزديك شد. او فعاليت بچه ها را بررسي ميكند كه خدايي نكرده وارد سايت هاي غير دانشجويي نشوند !!!
من از او پرسيدم كه چرا اينقدر سرعت كم است در حالي كه تعداد دوستان كه در حال استفاده هستند هم انگشت شمار است؟
جالب است كه جوابي نداد و از من پرسيد كه داري چي دانلود ميكني؟!
من هم به او گفتم كه ميتوني اسمشون رو بخوني.
بعد پرسيد فيلمه؟
(البته منظورش اين بود كه فايل تصويريه؟ ولي از سر بي سوادي اينگونه پرسيد.)
من هم گفتم بله.
گفت: "انصراف رو بزن!!!"
گفتم چرا؟
غير مجاز كه نيست. در حالي كه اصلا به او ربطي هم نداشت.
گفت: "فرقي نميكنه.ممنوعه!"
گفتم چطور تا ديروز ممنوع نبوده، حالا يكهو ممنوع شده؟
گفت: "ممنوعه و من هم كاغذشو به ديوار زده ام." 
خلاصه من هم در حالي كه آخرهاي دانلودم بود دكمه انصراف رو زدم.
در اين لحظه آدرنالين تمام رگهايم را پر كرده بود. دوست داشتم چنان درسي به او بدهم كه عبرت همكارانش شود!
ولي تنها به جمله "واقعا كه" قناعت كردم. اكسپلورر را بستم و از سايت كامپيوتر خارج شدم.
وقتي كه در حال خروج از دانشكده بودم آنقدر از اين كه حقش را كف دستش نگذاشتم خود را سرزنش كردم كه نگو!
اگر دست كم يك مشت آبدار نثار آن دماق بي ريختش ميكردم، مطمئناً ديگر چنين كاري نميكرد.
ولي خود را كنترل كردم.
آخر چرا؟
نهايتش اين بود كه يك ترم از تحصيل محروم ميشدم و ديه يك بيني را هم پياده ميشدم.
ولي او ميفهميد كه بد، بد است.
حتماً خيلي از كار خود لذت برده و با خود گفته كه زور گفتم و هيچ كاري هم نتوانست بكند.
هر چند كه شايد يك سرسپرده بيش نباشد، ولي وقتي با من حرف ميزد در چشمش خواندم كه از كدام دسته از عوضي ها است!
من هم بايد اين رفتار خود را كنار بگذارم.
 اين جمله را از من بپذيريد:
گاهي بايد رذالتي را انجام داد تا از رذالت بزرگتر جلوگيري شود!
البته هنوز هم دير نشده، هنوز او مسئول سايت است!
من هم بايد نامه اي را براي مسئولين بالا دستي بنويسم. اين كار عاقلانه تر است.
اگر ترتيب اثر دادند كه بسيار عالي است و اگر هم عين خيالشان نبود. كه ديگر خلايق هر چه لايق!