۱۳۸۸ مرداد ۳۰, جمعه

حكايت جديد كوئست اينترنشنال

متاسفانه جديدا يه موج جديد نتورك ماركتينگ توي ايران راه افتاده.
چند روز پيشا بنا به خواسته يكي از دوستان قديميم كه جديدا خيلي با من مهربون شده! قرار شد بريم پيش يك تاجر محصولات چيني، چون دوستم ميگفت ميخواست گالوانومتر وارد كنه.
توي ايستگاه دكتر قريب قرار گذاشته بوديم تا به دفتر اون تاجر بريم. رفتيم اونجا يه دفتري بود نزديك ميدون انقلاب كه وارد شديم و ما رو به يك اتاق كه 4 تا صندلي و يه ميز داشت هدايت كردند. بعد 2 نفر وارد شدند كه خيلي با من گرم گرفتند و من گفتم كه دوستم بيشتر با شما كار داره و من فقط همراهيش ميكنم. بعد ديدم كه گويا من در اشتباهم و دوستم منو به اينجا آورده كه براي نتوورك ماركتينگ منو پرزنت كنند.خيلي جا خوردم ولي موندم و به حرفهاي پرزنتور گوش دادم.
خلاصه نزديك يك ساعت منو پرزنت كردند و بعد گفتند يك نفر ديگه قراره بياد كه پرزنتش كنند و با هم از اتاق خارج شديم و من 10-15 نفرو ديدم كه همگي از اعضاي همين نتورك بودند.و بعد از اينكه اون اعضا هر كدوم سعي كردند كه منو به عضويت ترغيب كنند صداي زنگ در اومد و ما همه توي آشپزخونه قايم شديم!!!!
باورتون ميشه؟! يه نفر ديگه رو براي پرزنت شدن آورده بودند ولي معلوم نيست اونو به چه بهونه اي!
خلاصه بعد كه دوباره وضعيت سفيد اعلام شد و همه توي سالن برگشتيم دو تا از سر گروهياشون اومدند و نيم ساعت براشون سخنراني كردند (ميگفتند ما هيچي ننبوديم و حالا داريم همه چي ميشيم! و اينو به صورتي كاملا احساسي بيان ميكردند، همه در طول مدت سخنراني اين دو نفر ايستاده بودند،غير از من كه پشت كامپيوترشون نشسته بودم) بعد كه اونها رفتند تا براي دفاتر ديگه هم اون سخنراني هيجاني رو انجام بدهند. من از حرفهاي ديگران اينو فهميدم كه واقعا تحت تاثير قرار گرفته بودند.
بعد منو بردند تا از يك دفتر ديگه بازديد كنم! اين دفتر هم همون نزديكيها بود با اين تفاوت كه كمي شيك تر و بزرگ تر بود و اونجا هم دوباره منو دوره كردند و بعد هم با سرگروهشون بحث كردم كه لپ كلومش اين بود:" من كلاهبردارم ولي ميتونم كلاهبرداري رو به بهترين وجه به تو هم ياد بدم! و ديگر اينكه: من به پول ميرسم، تو هم به پول ميرسي و زير دستي هاي تو هم به پول ميرسند.ديگه چي ميخاي؟ "
اين افراد براي شركت (quest international) و يا به اختصار(QI) كه گلد كوئست يكي از زير مجموعه هاي اون هست كار ميكردند و براي عضويت دو ميليون و هشتصد هزار تومان پرداخته بودند، در قبال خريد يك كارت وكيشن و 2 تا كارت تلفن كه البته هيچكدومشون هم واقعا از اين خدمات استفاده نكرده بودند و تنها پول داده بودند كه بتونند از عضو گيري پول در بيارند.به من ميگفتند:"محصول بهانه است و ما براي استفاده از پلن (Plan) درآمد زايي عضو اين شبكه شده ايم".
نكته تاسف بر انگيزي كه توجه من رو به خودش جلب كرد اين بود كه جوونهايي بيشتر وارد شبكه اونها شده بودند كه جيبي خالي و فكري بلند پروازانه داشتند! از صد جا پول قرض كرده بودند تا عضو شده بودند، بعضي ها از دانشگاه استئفا داده بودند تا عضو گيري كنند! كساني كه هيچ آينده روشني را بيرون از آن شبكه كذايي براي خود متصور نبودند. و حالا كه چيزي براي از دست دادن نداشتند ميخواستند به هر ترتيبي كه شده ديگران را هم به زير مجموعه خود اضافه كنند و اين موضوع اين حس رو به من ميده كه كساني كه در حال غرق شدن هستند به هر چيزي چنگ مياندازند و به قول خودشون Follow ميكنند.
ميدونيد چه جوابهايي به پرسشهاي من ميدادند؟
ميگفتند :"گلد كوئست هيچ مشكلي نداره.از قبل هم نداشته و غير قانوني هم نيست! اگه كه بگير ببندي هم بوده به خاطر كلاهبرداري هايي بوده كه در كنار كارهاي گلد كوئست انجام شده بوده!".
ميگفتند "شبكه هاي ديگه به درد نميخوردند، چونكه زير مجموعه هايشان را ساپورت خوبي نميكردند، ولي QI يه چيز ديگست، مارو ببين، دفتر هم داريم!! ".
تمام شركت هايي كه نتوورك ماركتينگ ميكنند يه مشكل بزرگ دارند، اونهم اينه كه خيلي خيلي گرون فروشند.
ولي الان كوئست انترنشنالي ها ادعا ميكنند كه خمات وكيشن (رزرو هتل) كه اون شركت ارائه ميده خيلي بيشتر از پولي كه شما ميدهيد هم ارزش داره!!
كه البته اين موضوع هم براي شما كه در ايران هستيد به خوبي قابل تحقيق نيست.
به من ميگفتند اين دوستت كه تورو اينجا آورده، خيلي خاطرتو ميخواد.ميخواد كه تو پولدار شي!!!
و اين هم به هيچ وجه براي من قابل هضم نبود! چون ميدونستم كه 2800 پول داده و الان حاضره هر كاري بكنه كه حداقل پول خودش برگرده! و من هم احتمالا جزء آخرين كساني بودم كه اون دوستم براي خر كردن سراغ داشت!!
به من ميگفتند كه انقدر سوال هاي عجيب نكن.ما ميدونيم كه خيلي به اين كار ما مشكوكي، ولي به دوستت اعتماد كن، دوستت كه چيز بد به تو معرفي نميكنه.
كساني كه 4 كلاس سواد درست و حسابي نداشتند، هي به من ميگفتند ميدوني باينري يعني چي؟!!
البته من هم چند روز پيش خيلي رك به دوست كيف و جيبم گفتم: "خدا روزيتو جايي ديگه حواله كرده و اگه ميخواي كه به دوستي قديميمون بيش از اين لطمه وارد نشه، ديگه درباره نتوركت با من صحبت نكن "
چند روز پيش يك سري آمار دردناك توي اينترنت خوندم كه اينجا براي شما copy-paste ميكنمش:
گزارشی از همایش بررسی شرکتهای کوئیستی در دانشگاه تهران
به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری فارس، دکتر حمیدرضا کاتوزیان نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامیبا اشاره به 240 میلیون دلار ارز خارج شده از طریق شرکت گلدکوئیست از کشور گفت: با این سرمایه می‌توان 20 کارخانه خودروسازی کشور را نوسازی، 360 هزار اشتغال مولد ایجاد و سالانه 300 هزار دستگاه خودرو تولید کرد.
...
کاتوزیان گفت: سابقه فعالیت شرکتهای با ساختار هرمی شکل و بازاریابی چند سطحی در سایر کشورهای پیشرفته هم نشان می‌دهد که دولتها برای جلوگیری از رشد قارچ گونه این شرکتها قانونهای مخصوص وضع کرده اند و مانع زیان ملی کشور خود شده اند. 
...
وی در تشریح وظیفه حاکمیتی در مقابل حفظ پول و سرمایه ملی گفت: اگر تعدادی از افراد تصمیم گرفته پول خود را آتش بزنند یا در چاه بریزند، حاکمیت می‌تواند به عنوان وظیفه حفظ پول ملی و جلوگیری از تباه شدن قسمتی از سرمایه ملی وارد عمل شده و جلوی آن را بگیرد و نمی توان گفت، این افراد مالک پول خود هستند و هر کاری می‌خواهند سر آن در آورند.
...
کاتوزیان گفت: بیشترین شکایتهای مردمی از شکایتهای گلدکوئیستی از قشر محروم جامعه و ساکنان جنوب تهران، اسلام‌آباد، شهرری و عامه مردم است، که اینها حتی فرش‌زیرپا، تلویزیون و یخچال، طلای زنها و سایر لوازم خانگی را فروخته‌اند و به امید پولدار شدن وارد فعالیت شبکه های گلدکوئیستی شده‌اند. 
...
کاتوزیان گفت: شرکتهای شبیه گلدکوئیست با بکارگیری روانشناسان و جامعه‌شناسان قوی،شرایط کشورهایی مانند ترکیه، پاکستان و ایران را مطالعه می‌کنند و طبق عادت، فرهنگ و اعتقادات مردم برنامه‌ریزی می‌کنند. 
اينها رو از وبلاگ http://antiquest.persianblog.ir/ كپي كردم.
اين هم از يك سايت ديگه:
کاتوزیان با اعلام این که 75 درصد که عضو شبکه گلدکوئیست می شوند، پول پرداخت می کنند ولی وجهی نمی گیرند، اعلام کرد: از 25 درصد مابقی نیز، 15 درصد تنها نیمی از پرداختی خود را از شرکت دریافت می کنند.
نایب رییس کمیسیون صنایع و معادن مجلس خاطرنشان کرد: در عین حال، تنها 5/2 درصد درآمد مناسبی از فعالیت در این شرکت ها بدست می آورد که آنها نیز سر شاخه هستند و 5/0 درصد افراد نیز درآمد های کلان نصیبشان می شود....
سخن آخر:
اگه فردا يكي اومد و با مهربوني مثال زدني، شما رو براي انجام كار خاصي به جايي دعوت كرد. دوزاريتون بيفته!
هرچند يك حس دروني به من ميگه كه شما اين مطلب رو موقعي ميخونيد كه كار از كار گذشته!
وظيفه ملي و انساني من حكم ميكرد كه اين مطلب رو اينجا بنويسم.

۱۳۸۸ مرداد ۲۵, یکشنبه

خودرو هاي برقي:
اين مطلب رو مينويسم چون توي تيم طراحي اتومبيل برقي دانشگاه عضو هستم و به نظرم اطلاعات كمي در اين زمينه به فارسي وجود داره. من در اين مقاله از نوشتن مطالب تخصصي خودداري خواهم كرد كه از حوصله خواننده عزيز خارج است و بيشتر ميخواهم در پيدا كردن يك ديد كلي به خواننده كمك كنم.
يك خودرو برقي به خودرويي گفته ميشود كه از باتريهايش انرژ‍ي بگيرد و نه از انرژ‍ي فسيلي ولي خودروهاي زيادي وجود دارند كه به صورت تر كيبي (هايبريد) عمل ميكنند به اين ترتيب كه هم از انر‍ژي باتري و هم از سوخت فسيلي انرژي ميگيرند.
خودرو هاي كاملا برقي (EV’s):
اين خودرو ها معمولا خودروهايي سبك وزن و كم سرنشين هستند، تعداد زيادي باتري قابل شارژ دارند و براي سفر هاي درون شهري ايده آل هستند، شبها آنها را به برق ميزنند تا باتري هايشان شار‍ژ شود، حداكثر مسافت قابل پيمايش بدون نياز به شارژ دوباره اين خودرو ها معمولا كمتر از 300 كيلومتر است. يك خودروي برقي راندماني بالا و آلايندگي بسيار ناچيزي دارد، پس براي سفر هاي داخل شهري ايده آل است.
خودروهاي هايبريد:
اين خودروها كه معمولا يك باك بنزين و تعدادي باتري دارند فاصله بين خودروهاي برقي و فسيلي را پر ميكنند. به اينصورت كه يك خودرو هيبريد مصرف سوخت كمتر و راندمان بالاتري نسبت به خودروهاي بنزيني معمول دارد، ميتواند مسافت هاي بسيار طولاني را با بنزين زدن بپيمايد و معمولا به صورت شاسي بلند (SUV) ساخته ميشود. خودرو هاي هايبريد از نظر تكنولوژ‍ي ساخت به سه دسته سري، موازي و تركيبي تقسيم ميشوند.
اهميت موضوع:
شايد در نگاه اول خودروهاي بنزيني موجود در بازار تمام نيازهاي ما را برطرف كنند ولي براي بشر هيچ راهي به جز كنار گذاشتن و يا دست كم محدود كردن استفاده از خودروهاي بنزيني وجود ندارد.در زير به جنبه هايي از اهميت استفاده از خودروهاي برقي اشاره ميكنم.
 آيا ميدانيد كه محققان در حال كار بر روي خودروهايي هستند كه در هر كيلومتر كمتر از 100 گرم دي اكسيد كربن توليد كنند؟!
يعني: در حال حاظر خودروهاي بنزيني رايج بيش از 100 گرم دي اكسد كربن به جو وارد ميكنند تا تنها يك كيلومتر مسافت بپيمايند!! 
حال اين عدد را در تعداد ماشين هايي كه هر روز دهها كيلومتر در شهر حركت ميكنند بنماييد و از عمق فاجعه خبردار شويد.
آسفالت هاي داغون! :
حتما براي شما هم پيش اومده كه وقتي كه از پشت يك اتوبوس رد ميشويد گرماي موتورش را حس كنيد. چندين برابر اين گرما به صورت تابشي به آسفالت ميرسد و آنرا نرم ميكند كه نتيجه اش همين خندق هايي ميشود كه موقع رانندگي با آنها برخورد ميكنيم!
علاوه بر اين حتما متوجه اين موضوع شده ايد كه در خيابان هاي مركز شهر چقدر هوا گرمتر از حومه شهره! و اين دقيقا به خاطر همين خودروهاي بنزين سوز مزخرفه.
1: يك نكته ديگر اينكه خودروهاي بنزيني كه در ترافيك گير ميكنند خود فاجعه هستند، چون كسي موتور ماشين را در ترافيك هاي معمولي خاموش نميكند، بلكه آنرا خلاص ميكند و يا از كلاچ استفاده ميكند كه به عبارت ديگر در اين حالت خودرو از راندمان صفر درصد بهره مند ميشود.ولي خودروهاي برقي در اين شرايط موتورشان كاملا خاموش ميشود. از طرفي بنزين براي هميشه وجود ندارد و اين بشر را به فكر استفاده از سوخت هاي ديگر مثل هيدرو‍ن انداخته است.
سخن آخر: با توجه به شرايط كنوني جهان خودروهاي هايبريد به شدت در حال همه گير شدن هستند، خودروهاي كاملا الكتريكي  به خاطر هزينه سنگين ساخت فعلا در حاشيه قرار دارند.خودروهاي هيدروژ‍ني هم به نظر از آينده خوبي برخوردارند ولي يك سري مشكلات فني فعلا هزينه ساخت اين خودروها را بالا نگه داشته.
پيشنهاد من به مسئولان:
با توجه به توانايي ساخت خودروهاي برقي و هيبريد در كشور (البته با كمي همت) و همچنين معضل آلودگي هواي شهرهاي بزرگ كشور، توصيه ميشود كه با اجراي يك برنامه اصولي ساخت اقتصادي و سريع خودروهاي برقي و عرضه آنها در بازار كشور، هم به جذب نيروي متخصص و ايجاد شغل و هم به كاهش آلودگي هوا و هم به تقويت صنعت خودروي كشور(كه وضعش بسيار تاسف بار است) و هم كاهش مصرف بنزين كمك نمايند.
براي تشويق مردم در خريد خودروهاي برقي دولت ميتواند تردد خودروهاي بنزيني را در محدوده طرح ترافيك ممنوع اعلام كند.
اميد كه روزي مركز شهر ساكت، سرد و تميز باشد.
در صورت نياز به توضيحات بيشتر كامنت بزاريد لطفاً.